وانیاوانیا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

هدیه با شکوه خدا

سفر به قشم

1391/3/6 19:49
نویسنده : مامان وانیا
2,944 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم . ..یکی از اخلاقهای خوب بابایی اینه که خیلی ددریه و مامان اینو دوست داره چون با هم به خیلی جاها سفر کردیم و بهمون خوش گذشته ،البته بهترین فصل سفر تو ایران پاییز و بهاره و تا زمانی که هلیا جون کوچیکتر بود ما تو این دو فصل سال به مسافرت میرفتیم اما حالا با مدرسه مشکل داریم چون درسهای هلیا جون مهمتر شده و اون  دیگه نمیتونه غیبت داشته باشه . امسال روزهای تاسوعا و عاشورا با تعطیلات آخر هفته همزمان شد و حدودا یک هفته ای تعطیلی این فرصت رو بهمون داد که با خاله فرشته و عمو مجید و مامان فخری به جزیره قشم بریم .مسیر رفت رو به خاطر شما بچه ها زمینی انتخاب کردیم که هم تجربه  قطار و هم کشتی  رو داشته باشید ،بگذریم که پشت دستمو داغ کردم که دیگه اینطوری سوار قطار نشم تقریبا بیچارمون کردید اینقدر که از نردبان بالا و پایین رفتید یا توی راهرو دویدید شب هم که دیر خوابیدی و صبح همچنان توی کالسکه خواب بودی وقتی از اسکله شهید رجایی که بعلت عاشورا تعطیل بود به بندر پهل رفتیم و با قایقهای تند رو به بندر لافت در جزیره قشم رفتیم و فقط زمانی بیدارشدی که توی لابی هتل نشسته بودیم .چهار روز در ساحل هتل خلیج فارس صفا کردی دیگه تو اتاق بند نبودی خودت میرفتی با دیبا و هلیا بازی میکردی ،برای خوردن غذا هم که میومدین بعدش به سرعت برمیگشتین سر بازی خودتون ،و من فکر میکردم چه حیف از کودکیتون که تو آپارتمانهای بسته هدر میره ،نه بهانه میگرفتی و نه بغل میخواستی برای بازی عجله داشتی ،ما هم وقتمون رو تو بازار ها تلف نکردیم بجز گشت دیدنیهای جزیره بقیه زمانمون رو همون جا موندیم تا آنجا که میخواید از فرصتتون بهره ببرید . برگشتمون با هواپیما بود و با صد هزار ترس و دلهره سوار شدیم و تا زمانی که مهماندار ما را برای پیاده شدن در فرودگاه مهر آباد دعوت کرد این ترس با ما بود متاسفانه سیستم هواپیمایی بدی داریم تا آنجا که برای ماه دیگه که روزهای شهادت امام رضا (ع)رو میخوایم در مشهد باشیم تصمیم گرفتیم با قطار بریم .لا اقل امنتره ...شیطنت های شما هم که دیگه امریست عادی

عکساتو در ادامه مطلب گذاشتم :

این هتل خلیج فارسه بر ساحل جزیره قشم

حسابی ماسه بازی کردی

طی مسیر از راه آهن بندر عباس تا هتل قشم همش خواب بودی .دیگه میتونی تصور کنی روز قبلش تو قطار چه ها کردی که اینطور خسته بودی

اسکله شهید رجایی ،بندر عباس . . .داری واسه ماهیها نقشه میکشی ؟!

بعد از ناهار سه تایی دارید میرید ساحل

آخرین دقایق روز و مسافرتمون . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

جغله كوچولو
26 آذر 90 14:22
جغله: سلام ... خوبين شما
تبريك ميگم وبلاگتون مطالبش خيلي خوبه ...... در ضمن باعث افتخارمه اگر منم به لينك دوستان خود اضافه كنيد...

خوشحال ميشم به وبلاگ من هم بيايد ... موفق و سلامت باشيد.



حتما و با کمال میل
مامانی درسا
26 آذر 90 14:38
مامان عزیز دوتا فرشته تون خیلی خیلی نازند ایشاالله در پناه حق سالم و سلامت زندگی کنند . به وب دختری منم سر بزنید . خوشحال میشم .
مامان رومینا
27 آذر 90 11:01
چه عکسای خوشگلی
مامان آتین
28 آذر 90 2:33
سلام عزیزمممممممم همیشه به سفر اون وروجکای خوشگلتو از طرف من ماچ ماچی کن
164
29 آذر 90 15:49
لطفا همه به كد 164 www.mamos.niniweblog.comدر جشنواره ني ني وبلاگ راي بديم. مرسي از همكاريتون
مامان نیایش
30 آذر 90 12:02
ان شا الله همیشه به سفر و خوش باشید یلداتون مبارک
زهره مامان هلیا
3 دی 90 12:48
همیشه به سفر و شادی ایشالله همیشه خوش باشید
مامان رومینا
3 دی 90 12:51
وانیا جوون رومینا رو تو جشنواره یادت نرهحتما بهش رای بده که برنده شه
مامان رومینا
3 دی 90 15:27
رای گیری نی نی وبلاگ شروع شده.به وبلاگ رومینا کوچولو سر بزنید و بهش رای بدید ممنون
مامان ماهان
11 دی 90 12:29
همیشه به سفر عزیزم عکسا خوشگل بودن عزیزم فرشته های دنازت رو خدا حفظشون کنه
مامان نازی نرگس
18 دی 90 1:06
سلام جالب بود که زمینی رفتید و از همه جالبتر ترستون از هواپیما بود من تا حالا نترسیدم به جز ماه گذشته که هم واسه رفت و هم برگشت کلا توی چاله هوایی بودیم و کل 2 ساعت پرواز رو کمربند بسته و پر استرس گذروندیم واقعا ترسیده بودم امان از ..........
زهره مامان هلیا
27 دی 90 8:38
خانومی پس کجایی خدای نکرده نگرانی چیزی پیش نیومده
مامان نائیریکا
9 فروردین 91 6:17
سلام.سال نو مبارک.ببخشید که دیر اومدم آخه مسافرت و مهمونی رفتن و مهمونی دادن و.... اامیدوارم سال خوبی پیش رو داشته باشید.