وانیاوانیا، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

هدیه با شکوه خدا

قدمهای نو

1392/8/7 22:36
نویسنده : مامان وانیا
1,821 بازدید
اشتراک گذاری

از آخرین باری که اینجا به یادت و برایت نوشتم ماهها میگذره  دلشوره ساعتهایی که تو مهد میگذرونی یه جورایی راحتم نمیذاره نمیدونم واقعا بهت خوش میگذره ؟ چیزی برام تعریف نمیکنی و من دلم به این خوشه که  میبینم  شادی و خوشحال ...مثل بمب انرژی صبحها به حیاط مهد میدوی ...دوستانی پیدا کردی و هر وقت میخوایم با هم روی وایت بردت نقاشی  کنیم میگی مامان النا بکش ..طا ها بکش ...ستایش بکش ...اسم دوستاتو روی همه عروسکهات گذاشتی و از همه بیشتر  هانا رو دوست داری اسمشو گذاشتی روی عروسک بیبی بورنت و با وسواس خاصی بهش شیر میدی با شیشه خودش ...تازگیها بعد از سرما خوردگی خودت قطره بینی هم به مواظبت هات اضافه شده اونو میذاری تو تختش و میگی براش غذا درست کنم پای اجاقت می ایستی و تند تند قابلمه تو هم میزنی  عاشق این خونه داریتم .

وقتی عصبانی میشی جملاتتو محکم ادا میکنی که یعنی باید ازت حساب ببریم .

و هر از گاهی سورپرایزم میکنی با بعضی حرفها و کارهایی که یعنی منو ببین ..دارم بزرگ میشم

یه روز تو پارک یه پروانه دیدیم تو نشونم دادی و گفتی مامان این پبانه (پروانه)است.ببین پراش چه خوشگله ..چه ذوقی کردم یعنی داری یاد میگیری وبرات اهمیت داره .همینطور هم زنبور و برگ ودرخت و رنگها و اشکال هندسی و....میبینی لیست معلوماتت داره زیاد میشه

نوروز 92

این عید پر از عطر دل انگیز خـــداست
سرشار ترین آینه ی خــــاطره هاست
نوروز خوشت همیشه رنگین با عـشق
آراسـته با دلی که همراه خـــــداست

 

 

 

آبشار جواهر ده با من و بابا تا آخرش اومدی تشویق

عاشق اسبی هر جا ببینی حتما میری طرفش و میخوای سوار شی.

زدی به کمد هلیا و لاکاشو برداشتی تند تند دست و پاتو لاک میزنی

اینم  بعدش که خود جوش اینجوری ژست گرفتی

کاردستی مهد به مناسبت ماه رمضان

تله کابین رامسر

بابلسر .داشتم از امین عکس میگرفتم همش میپریدی جلو دوربین .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان نسترن
11 آبان 92 0:03
عزیزکم خوشحالم که از مهد رفتنت راضی هستی