قدمهای نو
از آخرین باری که اینجا به یادت و برایت نوشتم ماهها میگذره دلشوره ساعتهایی که تو مهد میگذرونی یه جورایی راحتم نمیذاره نمیدونم واقعا بهت خوش میگذره ؟ چیزی برام تعریف نمیکنی و من دلم به این خوشه که میبینم شادی و خوشحال ...مثل بمب انرژی صبحها به حیاط مهد میدوی ...دوستانی پیدا کردی و هر وقت میخوایم با هم روی وایت بردت نقاشی کنیم میگی مامان النا بکش ..طا ها بکش ...ستایش بکش ...اسم دوستاتو روی همه عروسکهات گذاشتی و از همه بیشتر هانا رو دوست داری اسمشو گذاشتی روی عروسک بیبی بورنت و با وسواس خاصی بهش شیر میدی با شیشه خودش ...تازگیها بعد از سرما خوردگی خودت قطره بینی هم به مواظبت هات اضافه شده اونو میذاری تو تختش و میگی براش غذا درست کنم پای اجاقت می ایستی و تند تند قابلمه تو هم میزنی عاشق این خونه داریتم .
وقتی عصبانی میشی جملاتتو محکم ادا میکنی که یعنی باید ازت حساب ببریم .
و هر از گاهی سورپرایزم میکنی با بعضی حرفها و کارهایی که یعنی منو ببین ..دارم بزرگ میشم
یه روز تو پارک یه پروانه دیدیم تو نشونم دادی و گفتی مامان این پبانه (پروانه)است.ببین پراش چه خوشگله ..چه ذوقی کردم یعنی داری یاد میگیری وبرات اهمیت داره .همینطور هم زنبور و برگ ودرخت و رنگها و اشکال هندسی و....میبینی لیست معلوماتت داره زیاد میشه
نوروز 92
این عید پر از عطر دل انگیز خـــداست
سرشار ترین آینه ی خــــاطره هاست
نوروز خوشت همیشه رنگین با عـشق
آراسـته با دلی که همراه خـــــداست
آبشار جواهر ده با من و بابا تا آخرش اومدی
عاشق اسبی هر جا ببینی حتما میری طرفش و میخوای سوار شی.
زدی به کمد هلیا و لاکاشو برداشتی تند تند دست و پاتو لاک میزنی
اینم بعدش که خود جوش اینجوری ژست گرفتی
کاردستی مهد به مناسبت ماه رمضان
تله کابین رامسر
بابلسر .داشتم از امین عکس میگرفتم همش میپریدی جلو دوربین .