دل نوشته
سلام نفسم عزیزم...
تاج سرم...
باورم نمیشه من عاشقم عاشق حس مادری ... عاشق لحظه های نگاه کردن به تو ...
اون وقتایی که صبح بیدارمیشی با چشمای بسته دنبال می می میگردی
اون وقتایی که دستمو میکشی میگی ماما کاتو (کارتون)
وقتایی که میخوام ببرمت دستشوییو تو دستای کوچولوتو تکون میدی میگی جیش نه
وقتایی که هر چی ناراحتت میکنهبهش میگی بولو (برو)
کاش چیزی بالاتر از یه وب ،یه دوربین عکاسی یا فیلم برداری بود که میتونستم همه لحظات قشنگ با تو بودن
روضبط کنم آخه من عاشق بوی دمی شیر بودم که وقتی تازه به دنیا اومده بودی همه فضای اتاقو پر کرده
بود ،
انگار خورشید را به گهواره بسته اند که از کهکشان راه شیری نوش می کند هنوز ...
وقتی که سرت بر روی سینه ام کودکی می کند ...
من عاشق دستای کوچیکی بودم که جلوی صورت کوچیکتتکان میدادیو کشف میکردی
من عاشق حسادت کودکانه تم که وقتی ابجی هلیا بغلمنه یا با من حرف میزنه میای وسط و اونقدر حرف میزنی که دیگه به اون توجهنکنم یعنی مامان همش مال منه
عاشق آرووم و ناز خوابیدنتم
دلم نمی خواد این روزها تمام شود نه قبل از اینکه دل سیری انها را مزه مزه کرده باشم
میخواهم تمام این لحظه ها را تماشا کنم . . . آیهالکرسی بخوانم و زیر لب زمزمهکنم فتبارک الله احسن الخالقین
خدایا شکر از دو هدیه ی خاصی که به ما ارزانی داشتی کاری کن که لیاقت آنها را داشته باشیم
و آنطور که می پسندی پرورش دهیم
دخترانم بزرگشوید ولی همینطور پاک و معصوم بمانید
چقدر خوبه تو رو دارمچقدر خوبه تو اینجایی
تویی معنای دوست داشتنتو بی وقفه زیبایی