شیرین کاری
قربونت برم که انقدر شیطونی که وقت برام باقی نمیگذاری حداقلواست چند خط بنویسم.دایما در حال
بازی و صد البته خرابکاری هستی .در ضمن ما رو هم زیر نظر داری و از کارامون الگو برداری میکنی .داشتم
فکر میکردم که خیلیباید مراقب باشیم ،آخه شما خیلی نکته بینی ،تازگیها یاد گرفتی به محض اینکه من
جلوی آیینه می ایستم میای ومیگی من. . . من. . . بعد با انگشت روی لبات میکشی یعنی برام روژ بزن
چند روز پیش من و بابا توی اتاق هلیا نشسته بودیم، اومدی تو و برق لب ابجی که بالای دکور عروسکها
بود،چشمتو گرفت، با خونسردی تمام پاتو گذاشتی روی طبقه اولو رفتیبالا برق لبو برداشتی اومدی
پایین درشو باز کردی به لبات زدی .دوباره بالا رفتیو اونو گذاشتی سر جاش انگار نه انگار که اتفاقی
افتاده. قیافه های ما دو نفر دیدنی بود ،پر از ترس و تحسین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی