روز اول:ولادت
روز ششم مهر ماه هزار و سیصدو هشتاد و هشت برای همه ما روز پر ا سترسی بود،
دکترها یه کمی ترسوندنمون و بالاخره مامان سزارین شد و وا نیای ما به دنیا اومد ، ا ز همون اول نی نی
کوچولوی ما بیمارستانو رو سرش گذاشته بود، حتی شب هم نخوابید و همش گریه می کرد، طفلکی مامان
فخری نمی تونست ساکتش کنه تا پرستاربخش اومد و بغلش کرد و انقدر تو راهرو رفت و اومد تا دخمل ما
خوابش برد . فردا ظهر که مامان ملیحه و عمه ها و خاله ها اومدند دیدنش با چشمای باز همه را نگاه
میکرد.بعد از ظهر با هم اومدیم خونه و خوب خوابیدیم ،دو تا مامانا هم موندن پیشمون ....
خلاصه اینطوری خانواده سه نفری ما چهارتایی شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی