وانیاوانیا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

هدیه با شکوه خدا

اولین سفرت به همدان

1391/9/4 17:46
نویسنده : مامان وانیا
1,648 بازدید
اشتراک گذاری

عشق بازی می کنم این روزهاااا با قلم و کاغذ ...

کلمه به کلمه می آمیزم ... زیبا

واژه می زایم ...

تو را از نو متولد می کنم ...

پاک و بی آلایش

و این بار تو را با عشق می پرورانم ...

زیبا

وروجک کوچولوی من

اینچند روزه خیلی سرمون شلوغ بود جشن عقدکنان پسر عموی مامان شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

مصادف شده بود با نیمه شعبان ،و شما هم تا میتونستی از خجالت مامان

در اومدی نا آشنا بودن محیط و شلوغی و آدمهای زیاد باعث شد شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےهمش بغل

من باشی شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے،بعد هم که یخت باز شد می خواستی با بچه ها تو حیاط باشی

که ترجیح میدادمتو بغلم نگهت دارم تا بریو اتفاقی برات بیفتهEmoticon

اما بالاخره پیروز شدی و رفتی بازی و انقدر خودتو خسته

کردی که وقتی باهم به یه پارک رفتیمauto3.gif تمام مدت خواب بودی و ما هم برای

اینکه خوابت بهم نریزه با صندلی ماشین حملت کردیم که البته زحمتشو بابا امیر

و عمو مجید کشیدن

عکساتو تو ادامه مطلبگذاشتم

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

 

اینم عکس شاهزاده خانم وانیا در حال حمل با کجاوه مخصوص

زیبا

در کمال آرامشخوابیده بودی

 

زیبا

با خونه های بزرگ و حیاط های پر درخت حسابی کیف کردی غصه میخوردم که چجوری

تورو دوباره بیارم تو آپارتمان خودمون

زیبازیبازیبا

تیپ زدیکه بری عقدکنان اما ازخستگی توی اون شلوغی همشو خوابیدی

زیبا

زیبا

اینم عکس تعامل نزدیک با حیوانات اهلی(بابایی)اینو یواشکی نوشتم چون هر کاری

کردم که به این بره کوچولو بگی ببعی همش میگفتی باباییشِکـْـلـَکْ هآے خآنومےشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

زیبازیبا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)