اردیبهشت 91
سلام دخمل مامانی
هیچ میدونی یه ماهه که نرسیدم آپ کنم و البته 100در 100 تقصیر خودته
بیشتر درگیر کاراتم دایما سرزدن به دستشویی که البته خودت بیشتر حواست جمعه
و تا حالا مشکلی نداشتیم ...خدا رو شکر ...بعد هم که معده ات مشکل جذب داره
باید غذا ها رو به مقدار کم و در فواصل کوتاه بخوری و این کار منو زیاد کرده باید هر
ساعت غذای آماده یا میان وعده داشته باشم که بهت بدم و باعث شده اکثر اوقات
تو خونه باشم و وقتم رو با تو صرف کنم این وسطا هم بازی و آموزش داریم
شعر چشم چشم دو ابرو رو تا حدی یاد گرفتی و میخونی و نقاشی شو میکشی
خیلی قشنگه یادم باشه از دفترت عکس بگیرمو اینجا بذارم به نظر من بهتر از سنت
نقاشی میکشی بازی دیگه ات اسکوتر ماشین سواری و کمی هم عروسک و
چای بازیه اما بیشتر اوقاتت رو دوست داری با من بگذرونی حتی وقتی میخوام
به کارام برسم و برات یه سی دی کارتون میذارم میای دستمو میگیری و پیش
خودت مینشونی خلاصه لحظه لحظه مو پر کردی بعضی وقتا که میبینم هلیا بزرگ
شده و به من احتیاجی نداره فکر میکنم چه کارهایی میتونستم بکنم اما میدونم
که این روزهای پر مشغله هم تموم میشن و حتما یه روزی میاد که با یه فنجون
چای مینشینم و در کمال آرامش به راهی که طی میکنید چشم میدوزم ....
امید چقدر قشنگه دخترای من :همیشه آرزو داشته باشید آرزوهای بلند ...
آرزوهای قشنگ ...آرزو به انسان بال میده ...توان حرکت میده امروز رو به فردا میرسونه
براتون آرزو میکنم همیشه دنیاتون به قشنگی آرزوهاتون باشه
دیگه اینکه شیرین زبونیهات بیشتر شده و بابا رو درگیر خودت کردی
اصولا بابایی زیاد احساساتشو بیان نمیکنه ولی به محض اومدنش با لبخند میری
تو بغلش و اونقدر خودتو لوس میکنی که بابا حسابی ماچت کنه.حالا دیگه میبینم
که رفتارهات رنگ سیاست گرفتن وبا فکر کاراتو انجام میدی بابا میگه این طرز رفتارو
از مامان بزرگت به ارث بردی که خیلی با تدبیری.
برعکس قبل که از حمام زیاد خوشت نمیومد حالا کسی نمیتونه بدون تو به حمام بره سریع دستهاتو
میبری بالا و میگی:دشتا بالا دشتا بالا
(من هر وقت میخوام لباستو در بیارم میگم دستا بالا که بلوزت راحت در بیاد و این اصطلاحی شده
برای تو یعنی لباسمو در بیار )
دیروز بعد از ظهرخیلی خوابیده بودی دیگه میخواستم بیدارت کنم ولی همش دوباره خوابت میبرد .
بابا بالای سرت داشت شکلات میخورد یکدفعه چشمتو باز کردی و دیدی سریع از جا پریدی
و گفتی میخوام میخوام شکلات رو گذاشتی توی دهنت و دوباره با خیال راحت خوابیدی
یه کار جدیدی که امسال عید انجام دادم درست کردن تقویم خانوادگیمون بود توی صفحاتش عکس های خودمون رو
گذاشتم عکسشم میذارم تو ادامه