وانیاوانیا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

هدیه با شکوه خدا

هفته آخر دی ماه

1390/11/17 15:46
نویسنده : مامان وانیا
1,392 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

خیلی وقته اینجا سر نزدم یعنی خیلی کم وقت میکنم به راحتی پشت سیستم بشینم و بنویسم دیگه بهم حساس شدی میای دستمو میگیری و میگی خاموش کن ،عادت کردی هر جا هستی منم پیشت بشینم حتی اگه باهام کاری نداشته باشی .

 از خواب که بیدار میشی منم بیدار میکنی "پاشو د"..."صب به خیر "

وقتی میبینی کامپیوتر روشنه میری رو صندلی میشینی و تمام دکمه های کیبورد رو فشار میدی .اگرم کسی روی صندلی نشسته باشه دستشو میگیری میگی بیا ...بیا ...میبری تا وسط سالن میگی اینجا بشین ...وقتی طرف نشست اول یواش یواش دور میشی بعد میدوی و روی صندلی میشینی .

برات یه شال و کلاه بافته بودم روزی که تموم شد با ذوق سرت گذاشتم تو هم ذوق کردی و گفتی خوشگله ... خیالم راحت شد که اینکار تموم شده .دیگه حواسم پرت شد به جای دیگه ... فرداش هرچی گشتم شال و کلاه رو پیدا نکردم .تمام خونه رو زیر و رو کردم ...مگه میشه دیشب سر وانیا بود ...خلاصه داشتم از پیدا کردنش نا امید میشدم که اتفاقی پشت تخت پیداش کردم برای اطمینان از اندازه ها یکبار دیگه سر وانیا گذاشتمش باز هم خوشحال گفت خوشگله ...یکدفعه دیدم پاورچین پاورچین عقب میره یواشکی از توی راهرو رفت سمت اتاق برگشت نگاه کرد که من حواسم هست یا نه ؟ در اتاقو بست منم از لای در نگاه میکنم ببینم چکار میکنه مثل برق دوید کلاه رو انداخت پشت تخت و خیلی معمولی قدم زنان از اتاق اومد بیرون اینم قیافه من تعجب

هفته آخر ماه صفر رو رفتیم مشهد خیلی دلم میخواست که یه پست کامل از زیارت رفتن و عکسی با حرم داشته باشی حیف که نشد هوا خیلی سرد بود و حرم شلوغ به این دو دلیل اساسی نتونستم با خودم به حرم ببرمت امیدوارم تو سفرهای بعدی جبران بشه .

خاطره قشنگت از این مسافرت مثل همیشه شیطنت تمام نشدنیت هست و این برای ما که میهمان منزل دایی بابا امیر بودیم یکم سخت بود با خودم فکر کرده بودم که روزها میبرمت پیاده روی و گردش که انرژی مضاعفت تخلیه بشه . تو خونه کمتر شیطنت کنی. اما هوای سرد این امکان رو ازمون گرفت و بیشتر توی خونه بودی البته به خاطر علاقه ات به کارتون هر جا میرفتیم سیستم صوتی تصویری برات فراهم بود و خدا رو شکر کمک میکرد که آرومتر باشی

از این مهمون بازیا یه چیزی یاد گرفتی: توی سینی اسباب بازیهاتو میچینی جلوی همه تعارف میکنی :"بفرمایید " البته دقیقا با این تلفظ:بٍبمایید اصولا ف رو ب تلفظ میکنی دختر توت فرنگی =توتبرنگی

پ.ن=فعلا عکس خبری نیست چون خیلی سرم    شلوغه فکر کنم بعدا برگردم و چند تا عکس ازت بذارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان ماهان
17 بهمن 90 16:48
سلام عزیزم حالت خوبه وانیا جونم خوبه ببوسش عزیزم من روزی سه کلمه رو باهاش کار میکنم تا کلمه ای رو یاد نگرفته نمیرم سراغ بعدی روی بعضی کلمات خیلی کند پیش میریم و روزی چند بار هم کارتها رو میارم بعد کلمات قبلی رو هم باهاش باز کار میکنم فعلا که خوب بوده امیدوارم که شما هم موفق باشین و اگه روش پیشنهادی یا چیز دیگه ای داشتی خبرم کنی تا من هم استفاده کنم من یه کم ناامید شده بودم ولی دارم سعی خودم رو میکنم ماهانم بعضی اوقات باهام همکاری نمیکنه میره سراغ بازی خوب طبیعیه بازیگوشن دیگه ولی من جایی خوندم که اوج یادگیری بچه ها بین ساعات 10 تا 12 صبحه الهی که موفق باشی عزیزم بوووووووووووووووووس
زهره مامان هلیا
20 بهمن 90 9:35
ای دخمل شیطون شال و کلاهتو برا چی قایم می کنی چه سیاستی دارن این بچه هانه دل مامانو میشکنی نه می خوای کلاهو سرت کنی
مامان نیایش
23 بهمن 90 12:56
سلام خانمی ار خوندن چیزایی که نوشتی همش کارا و حرفای نیایش برام تداعی شد وای از دست این بچه ها که همشون ورووجکن ایشالا که دختر گلت همیشه سالم باشه ببوسش از طرف من همیشه شاد باشید
مامان آتین
14 اسفند 90 13:35
سلام گلم خوبی؟ گل دخملای نازت خوبن؟ روی ماهتونو می بوسم
مامان نيروانا
28 اسفند 90 9:16
سلام دوست عزيزم، اومدم بهت سر بزنم و بگم ببخش اگه نرسيدم بيشتر سراغت بيام و احوالپرسي كنم. ميبينم مدتيه آپ نكردي. اميدوارم كه حالتون خوب باشه و اين تأخير فقط بخاطر دلمشغوليهاي شيرينت كه وانياي عزيز و هلياي نازنين باشه. اميدوارم در سال جديد بيشتر سراغ هم بياييم و دوستيامون محكمتر بشه. تمام شادي هاي دنيا رو براي خونواده ي قشنگ چهار نفره تون آرزو ميكنم. هزاران بوسه در آستانه ي بهار به پيشاني هديه باشكوه خدا و دختر آفتاب
زهره مامان هلیا
3 فروردین 91 2:20
قلبتان مهر جهان افروز باد روز و ماه و سالتان نوروز باد عیدتون مبارک
مامان ماهان
6 فروردین 91 17:40
مثل ماهی زنده مثل سبزه زیبا مثل سمنو شیرین مثل سنبل خوشبو مثل سیب خوش رنگ و مثل سکه با ارزش باشید سال نو مبارک
مامان نسترن
17 فروردین 91 8:58
سلام . سال جدید مبارک. امیدوارم روزای قشنگ بهاری , کنار مامان وبابا داشته باشی کوچولوی نازم.
مامان ماهان
22 فروردین 91 11:12
سلام عزیزم هفت سینت خیلی خوشگل بود میبینم که حسابی وانیا جون شیطون شده همیشه به سفر عزیزم بهترینها رو در سال جدید برات آرزو دارم
مامان ماهان
22 فروردین 91 11:14
راستی عزیزم نظرات دوتا پست آخرت غیر فعاله برای همین اینجا نظر دادم راستی میتونم رمز رو داشته باشم
مامان نفس طلایی
22 فروردین 91 22:56
سلام عزیزم سال نو مبارک .... اگه دوسست داری خوشحال میشم رمز و داشته باشم
مامان نسترن
21 اردیبهشت 91 10:26
خانومی گل تویی که عطر یاس و عنبرت همه آسمون رو پر کرده تویی که همه دنیا شدن فرش زیرپات تا بتونی روی زمین قدم بذاری و مادری کنی از همه زودتر بهت می گم روزت مبارک مامان