کودکیهایت
سلام قند و عسلم
دیروز قبل از ظهر با هم رفتیم خونه همسایه پایینی پسرشون دانشگاه قبول شده
خواستم یه تبریک بگم تو هم مثل همیشه انقدر روی مبلها ورجه وورجه کردی که
ترجیح دادم تا چیزی نشکسته خداحافظی کنم ولی به خونه اومدن رضایت نمیدادی
لباس پوشیده بودی و فکر میکردی باید بریم ددر فکر کردم ضرری نداره
یه کم کوچه رو بالا و پایین میکنیم تا هوایی بخوری تا وقتی بابا و هلیا برای نهار میان
توی کوچه منو کشیدی به سمت بلوار گفتم عیبی نداره شاید تا چهار راه رفتم کمی سبزی هم
خریدم اما سر چهارراه که منو کشیدی به سمت پارک و پشت سر هم میگفتی :
اینجا...اینجا....تاتا....تا تا فهمیدم نقشه ات کشوندن من به پارک بوده و مبهوت که:
یعنی این مسیر و خیابانها رو میشناسه؟ ! ؟
یه کار خوشمزه ای که تازگیها یاد گرفتی اینه که به محض اینکه اوضاع بر وفق
مراد نیست قهر میکنی ،به این صورت که لبها کاملا آویزون ،چشمها رو به پایین ،
دستها کنارت افتاده میدویی میری ته سالن رو به دیوار میایستی،بدون هیچ حرف
یا صدایی منم با عرض معذرت غش میکنم توی دلم برات دلم میخواد بیام بغلت کنم
هر چی میخوای بهت بدم اما اینکارو نمیکنم به روی خودم نمیارم ،و چند لحظه بعد
حواستو به چیز دیگه ای معطوف میکنم :وای این چه خوشگله.... آخ آخ این نی نی
رو کی اینجا انداخته....تو هم به اقتضای دنیای قشنگ بچه گیت یادت میره
چکار میکردی میای و مشغول بازی دیگه ای میشی
_هلیا داره چکمه های پارسالشو امتحان میکنه ببینه اندازه است یا نه ؟وانیا با ذوق
دست میکشه دو چکمه ها رو به هلیا میگه :وااااااااییییی خوششششگللللل
_وانیا آب میخواد میگه:آب بده در یخچالو باز میکنم شیشه دلسترو میبینه
نظرش عوض میشه میگه: دلتر ...دلتر
_میخوام فیلم ببینم سی دی رو برمیدارم که بذارم تو دستگاه وانیا سی دی خودشو
میاره سی دی منو میگیره میگه:وای پیشی .... پیشی ببره
با همه شیرین زبونیهات هنوز برای ترک پوشک هیچگونه همراهی و همکاری نمیکنی
از دستشویی رفتن فقط آب بازی شو دوست داری انگشتتو میذاری سر شلنگ
و آب رو با فشار به همه جا از سقف تا آیینه و دیوارها میپاشی ،و غش غش میخندی
_هنوز با حمام مشکل داری همه ترفندی بکار بستم ولی اصلا از دوش خوشت نمیاد